بغــلم کــــن عــشـــق خــــــوبـــم بـــــذار حــــس کــــنــــم تـــنــتـو
از حـرارتــت بــمــیــــرم بـگــــیـــرم عــــطــــــر تـنــتــو
واسـه مـن آغــوش گرمت تــنها جــای امـن دنیـاسـت
ســاز آشنــای قــلبـت خوشتـریـن آهنـگ دنـیاسـت
منو که بغل بگیری گم مــیشم تــو شـهر رویا
بند میاد نفس تو سینم مثل مجنون پیش لیلا
مثل دامن فرشـته شب ما قدیـس و پـاکــه
حتی ماه به حرمت ما عاشقونه تر می تابه
بغلـم کن عشــق خوبم بذار آرامــش بـگیــرم
سر بـذارم روی شونت با نفسـهات جـون بگیرم
جز سـر انگشـتـای گـرمـت تـن مـن عـشقــی نـدیـده
دست بکـش رو گـونـه ی مـن ، مـنـو خـواب کــن تـا سـپـیــده
مهرزاد آری آغاز دوست داشتن است گرچه پایان راه ناپیداست من به پایان دگر نیاندیشم که همین دوست داشتن زیباست تقدیم به فرنوش عزیزم که با ترنم موسیقی مهرش زندگی میکنم .: مهرزاد :. **************************** با تشکر از دوست عزیزم نازنین صادقی |